- دسته بندی : <-PostCategory->
- نویسنده : hamed
1- يعقوبى در تاريخ خود اسكندر را پسر فيلقوس خوانده است و مى گويد: فيلقوس از پادشاهان جبار يونان بود و هفت سال پادشاهى كرد، پس از وى اسكندر بجايش نشست ، مادر اسكندر ((الومفيدا)) نام داشت ، معلم اسكندر حكيم معروف ((ارسطاطاليس )) بود كه كشورگشائى و تدبير را به اسكندر آموخت (تاريخ يعقوبى ج 1 ص 143)
سالهاى زندگى اسكندر بين 324 تا 356 قبل از ميلاد بوده است (المنجد فى الاعلام ) وى را اسكندر كبير مى گفتند در مقدونيه (يكى از ايالتهاى يونان ) متولد شد و در بابل درگذشت .
2- طالينت عبارت از 200 هزار دينار طلا است .
3- بابل (بر وزن فاضل ) در 70 ميلى (در حدود 23 فرسخى ) جنوب بغداد واقع شده كه به عروس شهرهاى قديم لقب داشته است ، اين شهر قديمى و پر جمعيت و با سابقه ، در طول تاريخ در دست انداز تحولات و كشمكشها و توسعه طلبيها دست به دست مى گشت ، تا زمانى فرا رسيد كه اسكندر آن را تصرف كرد و آن را پايتخت ناحيه شرقى امپراطورى خود قرار داد، و اينك به بين النحرين (ناحيه جنوبى كشور جمهورى عراق بين دجله و فرات ) سرزمين بابل گفته مى شود، بر اثر گذشت زمان به صورت تپه هائى درآمده است (در اين باره به كتاب معجم البلدان و كتب جغرافى مراجعه شود) 4- قلزم نام شهرى است ميان مصر و مكه در كنار درياى احمر.
5- قيروان نام يكى از شهرهاى باستانى كشور تونس است .
6- ميغ يعنى ابر.
7- اسب يا شتر تندرو.
8- منظور از اين ((سد))كه در دو مورد قرآن در سوره كهف (آيه 93و 94)آمده سدى است كه ذوالقرنين آنرا بين دو كوه براى جلوگيرى از مزاحمت و حمله ياءجوج و ماءجوج به بلاد غربى و جنوبى ساخت .
ادله تاريخى فراوانى در دست است ثابت مى كند كه ياءجوج و ماءجوج قبائل وحشى بيابانى بوده اند كه در دشتهاى شمال شرقى مى زيسته اند و از روزگار قبل از تاريخ تا قرن نوزدهم ميلادى مانند سيل به طرف بلاد غربى و جنوبى سرازير مى شده اند، و قسمتى از ان قبائل در عصر اخير در اروپا ((ميگر)) و در آسيا ((تاتار))ناميده شده بودند و از كوههاى قفقاز سرازير مى شده و بر آسياى غربى حمله برده اند و يونانيان ايشان را به نام ((سى تهين )) مى ناميده اند و مسلم است كه مردم كوهستانى از غارتگرى ايشان به ذوالقرنين شكايت برده اند و ذوالقرنين براى جلوگيرى از ايشان ((سد))را ساخته است (در اين باره به تفسير الميزان ج 13 ص 410 و قصص قرآن صدر بلاغى ص 371 مراجعه شود) و درباره اينكه آيا اسكندر همان ذوالقرنين بوده يا نه بعدا بحث خواهد شد.
9- روشنك نام همسر اسكندر است كه دختر دارا بود.
10- ايدر يعنى كنون .
11- اقتباس از شاهنامه فردوسى و تاريخ يعقوبى ج 1 ص 143 - 145 و مروج الذهب ج 1.
12- اسكندريه از نظر استراتژيكى و بازرگانى و فرهنگى يكى از مهمترين بندرها و شهرهاى مصر است ، كه آن را اسكندر در سال 332 قبل از ميلاد بنا نمود و اينك مقبره اسكندر با ظرافتهاى باستانى خاصى از آثار تاريخى اسكندريه است .
13- صاحب مروج الذهب اين حكما را 28 نفر شمرده است (مروج الذهب ج 1 ص 321).
14- دختر دارا بن دارا (مروج الذهب ج 1 ص 322).
15- اقتباس از مروج الذهب ج 1 ص 320 - 324 و تاريخ يعقوبى ج 1 ص 145 و تاريخ كامل طبرى و شاهنامه فردوسى و تاريخ روضة الصفا.
16- هامون : بيابان .
17- صندوق : تابوت .
18- نهال : بستر.
19- ياره : دستبند.
20- تختى كه از دندان فيل كه بسيار گرانقيمت است درست شده است .
21- اينها پادشاهانى هستند كه اسكندر آنها را كشته است .
22- ايدر: در اينجا.
23- شاهنامه فردوسى چاپ تهران ج 3 ص 93.
24- تيمار يعنى نوازش
25- فريدون و جمشيد و پرويز و كاوس (كيكاوس ) از پادشاهان پيشدادى هستند.
26- از آيه 83 تا 94 كه در طى اين آيات ، داستان ذوالقرنين بيان شده است .
27- آيه 83 كهف .
28- آيه 85 - 89 - 94 - 95 - 96 كهف .
29- چنانكه از آيه 87 و آيه 93 به بعد سوره كهف كه در مورد ساختن سد براى جلوگيرى از تجاوز قبائل وحشى است استفاده مى شود.
30- چنانكه از آيه 87 و 94 و 98 سوره كهف بدست مى آيد.
31- چنانكه آيه 95 سوره كهف به اين مطلب دلالت دارد.
32- تفسير الميزان ج 13 ص 370.
33- تفسير كبير فخر رازى ج 21 ص 163.
34- الميزان ج 13 ص 413.
35- تبابعه جمع تبع است ، و تبع لقب پادشاهى است كه ايالت ((حضرموت )) و ((شحر)) را به يمن ملحق كرده ، و بر هر سه فرمانروايى مى نمود.
36- الميزان ج 13 ص 418.
37- كورش كبير پسر كمبوجيه در سال 558 قبل از ميلاد، به جاى پدر بر تخت حكومت نشست و در نتيجه فتوحات بى نظير خود، امپراطورى عظيمى را تشكيل داد وى به روايتى در سال 529 قبل از ميلاد در جنگهاى مشرق كشته شد و به روايتى در پاسارگاد فارس فوت نمود، روايت اخير به حقيقت نزديكتر است ، از جهت اينكه بنائى بنام مقبره كورش ، در دشت مرغاب موجود است (دائرة المعارف فرهنگ دانش و هنر ص 761).
38- فشرده بحث آقاى ابوالكلام آزاد، در تفسير الميزان ج 13 ص 421 و كتاب قصص قرآن صدر بلاغى (قسمت فرهنگ قصص ) از صفحه 359 به بعد آمده است .
39- تفسير الميزان ج 13 ص 426.
40- چوب گوى زنى .
41- حنظل ميوه اى به شكل هندوانه بسيار كوچك است و طعمش بسيار تلخ مى باشد (فرهنگ عميد).
42- سفينة البحارج 2 ص 714.
43- دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 559 - سه تن از فراعنه كه اين سه هرم را ساختند بنامهاى ((خئوپس ))، ((حفرن ))و ((ميكربنوس )) مى باشند.
44- صفحه 516 - از مجسمه هائى كه در مصر، خيل عجيب است و حكايت از تمدن مصر در قرون قبل از ميلاد مى كند، مجسمه ((ابوالهول ))است ، ارتفاع صورت اين مجسمه پنج متر، و بينى آن 70/1 متر و گوش آن 37/1 متر است .
45- يكى از دانشمندان گويد: انسان يك كيلو غذا مى خورد و سير مى شود ولى تاكنون ديده نشده است هيچ تجمل پرستى هر قدر هم سرمايه در اين راه نفله كند سير شود، يكى از فراعنه مصر هوس مى كند كه يك گور بزرگ تشريفاتى داشته باشد، يكصد هزار كارگر را در 20 سال به زنجير مى كشد تا براى جسد يك مترو نيمى او يك گور بوسعت بيش از 40 هزار متر مربع و به ارتفاع چند صد متر بشكل ((هرم )) از صدها هزار قطعه سنگ عظيم بسازند و شايد اين را هم درخور شاءن خود نمى ديد.(مكتب اسلام سال 17 شماره 5 ص 8).
46- سفينة البحار ج 2 ص 714.
47- چنانكه در قرآن سوره طه آيه 43 به اين ماءموريت تصريح شده است .
48- قصص قرآن صدر بلاغى ص 392.
49- فاليوم ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك آية (يونس - 92).
50- فحشر فنادى فقال انا ربكم الاعلى (نازعات - 23 - 24).
51- چندى قبل در جرائد نوشتند: مارشال تيتو رهبر يوگوسلاوى از ديوار چين ديدن كرد، فاصله پايتخت چين (پكن ) را تا اين ديوار بزرگ طى 90 دقيقه با اتومبيل كرد، مسئولان چينى كه همراه تيتو بودند، گفتند: ((اين ديوار تنها چيز روى زمين است كه از ماه ديده مى شود)) (روزنامه رستاخيز شماره 708).
52- سالنامه نور دانش .
53- از اينرو است كه پير پيامبران حضرت نوح (ع ) درباره دنيا چنين مى گويد:
((وجدت الدنيا كبيت له بابان دخلت من احدهما و خرجت من الاخر)):
((دنيا را چنين يافتم كه داراى دو در است از يك در آن داخل شدم و از در ديگر آن بيرون رفتم )) (بحار- ج 15).
54- پاسارگاد نخستين پايگاه و پايتخت اولين امپراطورى جهان است كه از سيحون تا نيل و از درياى اژه تا گنگ امتداد داشت ، وقتى كه كورش كبير در صحراى خاورى درياى خزر درگذشت جسد او را بپاسارگاد آوردند و در آرامگاهى كه قبلا آماده شده بود قرار دادند، اينك قبر كورش در دشت مرغاب پاسارگاد در 134 كيلومترى شيراز، 77 كيلومترى تخت جمشيد مشهود و معروف است .
55- داريوش اول (كبير) با فتوحات بى نظير خود ايران را به امپراطورى عظيم جهانى مبدل كرد و آن را به 26 ايالت تقسيم نمود، حدود طبيعى ايران در زمان او بسيار زياد شد بطوريكه از شمال به بحر خزر، قفقاز، درياى سياه و از مغرب بدرياى مديترانه مى رسيد وى در سال 486 قبل از ميلاد وفات يافت (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 740).
56- آپادانا يعنى تالارى كه پادشاه در آن براى مردم بار عام مى داد.
57- بايد توجه داشت كه اين نامها از زمان آغاز حفاريهاى علمى (قرن پانزدهم ميلادى ) بكاخها، دروازه ها، پلكانها و غيره تخت جمشيد داده شده است .
58- صفه يعنى ايوان و شاه نشين .
59- در اين باره از تواريخ مختلف و از نقشه مخصوص تخت جمشيد كه توسط اداره سازمان جلب سياحان (چاپ شركت ايران چاپ ) منتشر شده و همچنين از كتاب دائرة المعارف فرهنگ و هنر نقل و اقتباس و استفاده شده است .
60- وى را شاپور ذوالاكتاف خوانند از اينرو كه شانه هاى پهن داشت سرانجام در سال 379 ميلادى درگذشت .
61- انوشيروان بيستمين پادشاه ساسانى از پادشاهان جهانگير و جهاندار بود وى بسال 579 ميلادى از دنيا رفت .
62- اخيرا در جرائد عكس تالار عظيمى را كه در آمريكا در دست ساختمان است انداخته بودند و نوشته بودند كه مهندسين و معماران ، نقشه و سبك ساختمان اين تالار را از روى ايوان مدائن گرفته اند و معتقدند كه براى استوارى و بقاى ساختمان ، بهترين نقشه و سبك همين سبك و نقشه است .
63- اقتباس از تواريخ مختلف و از مجله ارمغان بنقل از تاريخ تمدن اسلام .
64- سوره دخان آيه 25 - 29.
65- سفينة البحار.
66- سفاح روز جمعه 13 ربيع الاول يا 15 جمادى الاخرى سنه 132 هجرى لباس خلافت پوشيد.
67- عدد غرق شدگان از سيصد نفر از بنى اميه نوشته اند و از غير آنها بسيار بوده اند.
68- اقتباس از كتاب حبيب السير ج 2 ص 201 منظور از اين مروان كه جريان سقوطش در بالا ذكر شد، مروان بن محمد بن مروان بن حكم است وى در روز دوشنبه 14 صفر بسال 128 هجرى بر مسند خلافت نشست و در روز يكشنبه 27 ذيحجه بسال 132 كشته شد، مدت خلافت او پنج سال و سه ماه و ده روز يا پنج سال و سه ماه بوده است ، وى را مروان حمار مى خواندند درباره علت اين لقب گفتگو است ، در كتاب اخبار الدول آمده است : نظر باينكه او در جنگ صابر بود و تحمل داشت از اينرو اين لقب را باو دادند، چنانكه در مثل آمده ((فلان اصبر من حمار فى الحروب :)) ((فلان كس در جنگها از الاغ صبورتر است )) (تتمه المنتهى ص 99).
69- بلخ يكى از شهرهاى باستانى و تاريخى پرخاطره ايران بوده ولى اينك بصورت قريه اى جزو كشور افغانستان است (المنجد فى الاعلام ).
70- اين جريان بسال 99 هجرى اتفاق افتاد.
71- اقتباس از منتخب التواريخ ص 425 و 572 و كتاب روضة الانوار.
72- ناسخ التواريخ .
73- تاريخ حبيب السير.
74- بنقل از كتاب حبيب السير و منتخب التواريخ ص 571 - 572 بعضى سن جعفر را هنگام قتلش 45 سال دانسته اند، واقعه قتل او بسال 189 هجرى اتفاق افتاد و پس از او دولت برمكيان رو بزوال رفت .
75- در بعضى از تواريخ نام اين شخص محمد بن زيد آمده است .
76- نقل از كتاب حبيب السير.
77- منتخب التواريخ ص 576 - 573.
78- روضة الصفا ج 2 ص 187.
79- مروج الذهب .
80- وى به احتمال قوى در حدود سالهاى 329 يا 330 در قريه باژ از قراء تابران طوس از خانواده كشاورزى متولد شد و تقريبا مى توان گفت : تاريخ شروع شاهنامه سال 370 قمرى اتفاق افتاد. سرانجام با بجاى گذاشتن اين اثر جاويدان در سال 409 يا 410 در سن 80 سالگى بدرود حيات گفت ، قبر او در دروازه تابران طوس قرار دارد (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 61).
81- غزنه (يا غزنين ) اينك يكى از شهرهاى بزرگ افغانستان است ، سلطان محمود (پسر سبكتكين ) دومين پادشآه غزنوى است كه در سال 970 ميلادى در غزنه متولد شد و بسال 1030 درگذشت و چون پايتخت سلطان محمود، غزنين بود بدينجهت خاندان شاهى او را غزنوى مى خوانند، سلطان محمود بجمع كردن شاعران و اديبان بدربار و بزبان و ادبيات فارسى توجه و علاقه بسيار داشت .
82- 1 ابوالقاسم حسن بن احمد متخلص بعنصرى از شاعران بزرگ دوره غزنوى است او بوسيله امير نصر بن ناصرالدين بخدمت سلطان محمود معرفى شد و آنچنان نزد او تقرب يافت كه ملك الشعراى دربار او گرديد، اشعارش بيشتر در مدح سلطان محمد و امير نصر و سلطان مسعود و فتوحات و لشگركشيها و جنگهاى ايشان است .
83- ابونظر عبدالعزيز بن منصور عسجدى از شعراى بزرگ دوره غزنويان است ، از احوال او اخبار زيادى در دست نيست ، آنچه مسلم است اين استكه وى از شعراى دربار سلطان محمود بوده و تقرب بسيار باين دربار داشته است ، وفات او ظاهرا بعد از سال 432 قمرى اتفاق افتاده است .
84- ابوالحسن على بن جولوغ فرخى سيستانى از شعراى بزرگ و از سردمداران سخن عصر سلطان محمود بوده است ، بر اثر نبوغى كه در سرودن شعر داشت بدربار سلطان محمود تقرب يافت او بسال 429 قمرى از دنيا رفت هنگام مرگ جوان بود. ديوانش محتوى حدود 9 هزار شعر است (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 61).
85- جوشن يعنى زره .
86- يعنى مانند تير راست و بلند گيو (پسر گودرز) در جنگ محل پشن (كه در آن جنگ تورانيان فتح كردند و اكثر پسران گودرز كشته شدند) (برهان قاطع ).
87- حسن ميمندى از علماء متعصب اهل تسنن استكه تقرب بسيار در دربار سلطان محمود داشته و در مورد بدبينى سلطان محمود بفردوسى عامل اصلى بوده است . (مجالس المؤ منين ج 2 ص 598).
88- از شاهنامه فردوسى استفاده مى شود كه شاهنامه را پس از سى سال زحمت بپايان رساند و اين ديوان محتوى شصت هزار شعر را در ظرف 30 سال سروده است .
89- بعنوان نمونه در جلد اول صفحه 8 مى گويد:
بر اين زادم هم بر اين بگذرم
|
و در جلد 4 ص 51 گويد:
از اشعار او در جلد 2 ص 217 است :
دل از تيره گيها بدين آب شوى چگفت
|
كه من شهر علمم : عليم در است
|
درست اين سخن قول پيغمبر است
|
گواهى دهم كاين سخن را ز اوست
|
تو گوئى دو گوشم بر آواز اوست
|
او آنقدر علاقه داشت در اين باره شعر بگويد كه در آخر اشعار فوق گويد:
از اين در سخن چند رانم همى
|
با كمال تاءسف شاهنامه فردوسى كه بيشك از مهمترين اسناد تاريخى مردم ايران زمين است ، از ديدگاههاى گوناگون بررسى شده ولى جهات دينى آن كمتر مورد توجه قرار گرفته است اميد آنكه پژوهشگران در جلوه هاى دينى شاهنامه نيز توجه عميق داشته باشند، براستى فردوسى از اين جهت قابل ستايش و تحسين فوق العاده است كه در ضمن اثر جاويدش (شاهنامه ) رسالت دينى خود را ادا كرده است چنانكه همواره شاعران مكتب تشيع اين مرام را داشته اند. وى هر چند در مورد شاهان ، سخن سرائيها كرده و نمى بايست وقت او در اين امور صرف گردد، ولى نبايد اين نكته را فراموش كرد كه هدف او غالبا ضمن اين سخن سرائيها، عبرت گرفتن از فناى دنيا و سپرى شدن ايام شاهان است .
90- با اينكه طبق قرار قبلى مى بايست براى هر هزار شعر، هزار دينار به او داده شود و در نتيجه براى 60 هزار شعر، 60 هزار دينار، با توجه باينكه هر درهمى 6/12 نخود نقره است و هر دينارى يك مثقال طلا است .
91- اقتباس از مجالس المؤ منين قاضى نورالله شوشترى ج 2 ص 584 - 609.
اين مرد آزاده و آگاه بجرم اينكه شيعه بود ((رافضى )) مى خواندند و حتى پس از مرگش اجازه ندادند كه جسدش را در قبرستان مسلمين دفن كنند و لذا در همان خانه اش دفن گرديد. و اين خود حاكى است كه اشعار او در مورد شاهان جنبه انتقادى يا عبرت و پند داشته است .
92- روضة الصفا طبع بمبئى 7 جلدى ج 4 ص 50.
93- دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر ص 746 - و مدت بيمارى او بمرض سل دو سال طول كشيد (روضة الصفا ج 4 ص 50).
94- در اين باره به الغدير ج 8 صفحه 260 و 266 مراجعه شود.
95- الغدير ج 8 ص 254.
96- توضيح اينكه : عبدالرحمان چهار زن داشت وقتى كه همسرانش را هنگام مرض موت خود طلاق داد، يك چهارم هشت يك را كه سهم مجموع زنانش بود در موقع طلاق بمبلغ 83 هزار دينار مصالحه نمودند!
علامه امينى درج 8 الغدير صفحه 286 جمع بخششهاى عثمان را بگروهى معدود چهار ميليون و سيصد و ده هزار دينار طلا و صد و بيست و چهار ميليون و هفتصد و هفتاد هزار درهم نقره به ترتيب ذيل رسانيده است :
500000 (پانصد هزار دينار) بمروان
200000 (دويست هزار دينار) بطلحه
500000 (پانصد هزار دينار) به يعلى بن اميه
300000 (سيصد هزار درهم ) بحكم بن عاص
300000 (سيصد هزار درهم ) بحارث
300000 (سيصد هزار درهم ) بعبدالله
200000 (دويست هزار درهم ) به ابوسفيان
2200000 (دوميليون و دويست هزار درهم ) بطلحه
250000 (دويست و پنجاه هزار درهم ) بسعد وقاص
100000 (صد هزار دينار) بابن ابى سرح
2560000 (دوميليون و پانصد و شصت هزار دينار) بعبدالرحمان 150000 (صد و پنجاه هزار دينار) بعثمان ((خودش ))
2020000 (دوميليون بيست هزار درهم ) به آل حكم
100000 (صد هزار دينار) بسعيد
60000 (شصت هزار درهم ) به عبدالله
100000 (صد هزار درهم ) بمروان
30000000 (سى ميليون و پانصد هزار درهم ) بعثمان ((خودش ))
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: <-TagName->